اختلال دوقطبی چیست
اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط :
تشخیصهایی که در این طبقهبندی قرار میگیرند عبارتاند از :
۱- اختلال دوقطبی نوع یک
۲- اختلال دوقطبی نوع دو
۳- اختلال خلق ادواری (سیکلوتایمی)
۴- اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو/ مواد
۵- اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر
۶- سایر اختلالات دوقطبی و اختلالات مرتبط معین
۷- اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط نامعین
ملاکهای تشخیصی اختلال دوقطبی نوع یک :
برای تشخیص این نوع اختلال دوقطبی باید ملاکهای زیر برای دورهی مانیا احراز شود. امکان بروز حملات افسردگی اساسی یا هیپومانیا قبل یا بعد از حملات مانیا وجود دارد :
دورهی مانیا :
– طی دورهی مشخصی که حداقل یک هفته طول بکشد، خلق به شکل غیرطبیعی و مداوم بالا، گشاده یا تحریکپذیر باشد و فعالیت هدفمند یا انرژی فرد به شکلی ناهنجار و مداوم افزایش یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا در تمام روزها دیده میشود (در صورت لزوم بستری شدن فرد، مدت اختلال اهمیت نخواهد داشت.)
– طی دورهی آشفتگی خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت، حداقل سه مورد از علائم زیر (چهار مورد اگر خلق فقط تحریکپذیر است) با شدت قابلملاحظهای وجود داشته باشد و نسبت به رفتارهای معمول فرد تغییر قابل ملاحظهای را نشان دهد.
۱- افزایش اعتماد به نفس یا خود بزرگبینی
۲- کاهش نیاز به خواب (مثلا فقط پس از سه ساعت خوابیدن احساس شادابی و رفع خستگی میکند.)
۳- پرحرفی بیش از حد معمول یا احساس فشار برای حرف زدن
۴- پرش افکار یا تجربهی ذهنی سبقت افکار از یکدیگر
۵- حواسپرتی (یعنی توجه فرد به راحتی به طرف محرکهای خارجی بیاهمیت و نامربوط جلب میشود.) که یا خود فرد اذعان دارد یا مشاهده میشود.
۶- افزایش فعالیتهای معطوف به هدف (اجتماعی، شغلی و تحصیلی یا جنسی) یا سراسیمگی روانی حرکتی (فعالیتهای بدون هدف و نامعین).
۷- اشتغال مفرط به فعالیتهایی که میتواند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد ایجاد کند (مانند ولخرجی بیحد و حصر، بیمبالاتی جنسی یا سرمایهگذاریهای تجاری احمقانه).
– اختلال خلق آنقدر شدید است که موجب افت بارز کارکرد اجتماعی یا شغلی فرد و یا ضرورت بستری شدن فرد برای پیشگیری از آسیب به خود یا دیگران گردد و یا همراه ویژگیهای روانپریشی است.
– دوره بیماری ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مثلا یک دارو، ماده سوءمصرفی، سایر درمانها) یا یک بیماری طبی دیگر نیست.
نکته : یک دورهی کامل مانیا که در حین درمان ضدافسردگی (مانند داروها یا درمان با شوک الکتریکی) بروز میکند ولی به شکل سندرم کامل در حدی بیش از اثرات فیزیولوژیک درمان فوق ادامه مییابد، شواهد کافی برای یک دورهی مانیا و تشخیص اختلال دوقطبی نوع یک را فراهم میکند.
نکته : ملاکهای ذکر شده در بالا تشکیل دهندهی دورهی مانیا است. برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع یک حداقل یک دورهی مانیا در طول عمر ضروری است.
دورهی هیپومانیا :
– طی دورهی مشخصی که حداقل چهار روز طول بکشد، خلق بهشکلی غیرطبیعی و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر باشد و فعالیت هدفمند یا انرژی فرد به شکلی ناهنجار و مداوم افزایش یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا در تمام روزها دیده شود.
– در حین دورهی آشفتگی خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت حداقل سه مورد از علائم زیر (اگر خلق فقط تحریکپذیر است، چهار مورد) با شدت قابل ملاحظهای که نشانگر تغییری بارز نسبت به رفتار معمول فرد است، وجود داشته باشد.
۱- افزایش اعتماد به نفس یا خودبزرگبینی
۲- کاهش نیاز به خواب (مثلا احساس رفع خستگی و راحتی فقط پس از سه ساعت خواب).
۳- پرحرفی بیشتر از حد معمول یا احساس فشار برای حرف زدن
۴- پرش افکار یا تجربهی ذهنی پیش سبقت افکار از یکدیگر
۵- حواسپرتی (یعنی توجه فرد بهراحتی به طرف محرکهای خارجی بیاهمیت یا نامربوط جلب میشود ) که یا خود فرد اذعان دارد یا توسط دیگران مشاهده میشود.
۶- افزایش فعالیتهای معطوف به هدف (اجتماعی، تحصیلی و شغلی یا جنسی) یا سراسیمگی روانی/ حرکتی.
۷- اشتغال مفرط به فعالیتهایی که میتوانند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد به وجود آورند. (مانند ولخرجی بیحد و حصر، بیمبالاتی جنسی یا سرمایهگذاریهای تجاری احمقانه).
– دورهی بیماری آنقدر شدید نیست که باعث افت قابلتوجه کارکرد اجتماعی یا شغلی فرد شود یا نیازی به بستری کردن وی داشته باشد. اگر ویژگیهای روانپریشی وجود داشته باشند، این دوره قطعا مانیا محسوب میشود.
– دورهی بیماری ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند مادهی سوءمصرفی، یک دارو، سایر درمانها ) نیست.
نکته : یک دورهی کامل هیپومانی که در حین درمان ضدافسردگی (مثلا با دارو یا درمان شوک الکتریکی) بروز میکند، ولی فراتر از اثرات فیزیولوژیک درمان فوق و به شکل سندرم کامل ادامه مییابد، شواهد کافی برای تشخیص یک دورهی هیپومانی فراهم میکند. ولی بههرحال رعایت جوانب احتیاط ضروری است و یک یا دو علامت (به خصوص تشدید تحریکپذیری، بیصبری، یا سراسیمگی به دنبال مصرف داروی ضدافسردگی) نه برای تشخیص دورهی هیپومانیا کفایت میکند و نه لزوما به معنی مزاج دوقطبی است.
نکته : ملاکهای تشخیصی بالا در مجموع یک دورهی هیپومانیا را تشکیل میدهند. حملات هیپومانیا در اختلال دوقطبی نوع یک شایع هستند ولی برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع یک ضرورتی ندارند.
دورهی افسردگی اساسی :
– حداقل پنج مورد از علائم زیر در طی یک دورهی دو هفتهای دیده میشوند و سبب تغییر عملکرد قبلی فرد میگردند. حداقل یکی از علائم موجود باید خلق افسرده و یا از دست دادن علاقه یا لذت باشد.
نکته : علائمی که مشخصا مربوط به یک بیماری طبی دیگر هستند محسوب ننمایید.
۱- خلق افسرده در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا تمام روزها که یا خود فرد اذعان دارد (مانند احساس اندوه و تهی بودن یا نومیدی) یا دیگران مشاهده میکنند. (مثلا گریان به نظر میرسد.) (توجه : در کودکان و نوجوانان خلق میتواند تحریکپذیر باشد.)
۲- کاهش بارز علائق یا لذات برای تمام یا تقریبا تمامی فعالیتها در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روزها ( بر اساس اذعان خود فرد یا مشاهدهی دیگران).
۳- کاهش وزن قابل ملاحظه (بدون رژیم غذایی) یا افزایش وزن ( مثلا تغییر بیشتر از ۵٪ وزن بدن در عرض یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتنها تقریبا در تمام روزها. ( توجه : در کودکان عدم دستیابی به وزن مورد انتظار).
۴- بیخوابی یا پرخوابی تقریبا در تمام روزها.
۵- سرآسیمگی یا کندی روانی حرکتی در تقریبا تمام روزها (بر اساس مشاهدهی دیگران، احساس ذهنی بی قراری یا کند شدن توسط خود فرد به تنهایی کافی نیست.)
۶- خستگی یا از دست دادن انرژی تقریبا در تمام روزها.
۷- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب که میتواند هذیانی باشد تقریبا در تمام روزها (منحصرا مربوط به سرزنش خود یا احساس گناه به خاطر بیمار بودن نیست.)
۸- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا بیتصمیمی، تقریبا در تمام روزها (چه طبق گزارش خود فرد و چه بر اساس مشاهدهی دیگران.)
۹- افکار عودکننده درباره مرگ (نه فقط ترس از مردن)، افکار مکرر خودکشی بدون نقشهی خاصی، اقدام به خودکشی یا داشتن یک نقشهای معین برای انجام خودکشی.
– این علائم موجب ناراحتی بالینی قابل توجه یا افت کارکرد شغلی، اجتماعی و سایر جنبههای مهم کارکرد فرد میشود.
– دورهی بیماری در اثر عوارض فیزیولوژیک یک ماده یا یک بیماری طبی دیگر ایجاد نشده است.
نکته : تمامی ملاکهای اشاره شده در بالا یک دورهی افسردگی اساسی را تشکیل میدهند. دورههای افسردگی اساسی در اختلال دوقطبی نوع یک شایع هستند ولی برای تشخیص ضروری نیستند.
نکته : واکنشهایی که در پاسخ به یک فقدان بااهمیت مانند سوگواری، ورشکستگی مالی، مصائب ناشی از بلایای طبیعی و یک بیماری طبی با کمتوانی شدید) بروز میکند، میتواند واجد احساس اندوه شدید، نشخوار ذهنی راجع به فقدان به وجود آمده، بیخوابی، کاهش اشتها و کاهش وزن ذکر شده در ملاکهای تشخیصی افسردگی باشد و شبیه یک دورهی افسردگی به نظر برسد. با این حال بروز این گونه علائم قابل درک است و میتوان آنها را متناسب با فقدان مذکور دانست. البته بروز همزمان یک دورهی افسردگی اساسی همراه واکنش طبیعی به این گونه فقدانهای مهم را نباید از ذهن دور نگه داشت. در این موارد تصمیمگیری باید بر اساس شرححال فرد و هنجارهای فرهنگی ابزار احساس ناراحتی ناشی از فقدان حاضر و با توجه به قضاوت بالینگر صورت گیرد.
برای افتراق سوگ از دورهی افسردگی اساسی در نظر داشتن این نکته مفید است که عاطفهی غالب در سوگ احساس تهی بودن و فقدان است. در حالی که در افسردگی اساسی، عاطفهی غالب خلق افسرده مداوم است و فرد نمیتواند انتظار شادی یا لذت داشته باشد. شدت ملال ناشی از سوگ با گذشت روزها و هفتهها بهتدریج رو به کاهش میگذارد و به صورت موجی بروز میکند، به همین جهت به نام موج غمهای ناگهانی سوگ معروف است. این موجها معمولا در رابطه با فکر و خاطرات فرد فوتشده بروز میکند. خلق افسرده در اختلال افسردگی اساسی، تداوم و ثبات بیشتری دارد و به افکار یا مشغولیت ذهنی خاصی مربوط نیست. گاهی ناراحتی موجود در سوگ با هیجانات مثبت و شوخطبعی همراه است که با اندوه فراگیر و احساس فلاکت شدیدی که از مشخصات دورهی افسردگی اساسی است، تفاوت زیادی دارد. محتوای افکاری که در سوگ دیده میشود، اغلب حول و حوش افکار و خاطرات فرد فوتشده سیر می کند و سرزنش خود یا نشخوارهای ذهنی بدبینانهای که در افسردگی اساسی دیده میشود، در سوگ وجود ندارد. در سوگ عزت نفس عموما حفظ میشود، در حالی که در اپیزود افسردگی اساسی احساس بی ارزشی و تنفر از خود شایع است. اگر افکار خودسرزنشی در سوگ دیده شود معمولا مربوط به احساس عدم رسیدگی کافی به فرد فوت شده (قبل از مرگ) است. اگر افکاری مربوط به مرگ و میر به ذهن فرد عزادار خطور میکند معمولا دربارهی شخص فوت شده و یا پیوستن به اوست، در حالی که در دورهی افسردگی اساسی این گونه افکار به دلیل احساس بیارزشی، نداشتن لیاقت زندگی یا عدم توانایی سازگاری با رنج ناشی از افسردگی بر روی پایان دادن زندگی خود تمرکز مییابد.
مشخص کنید اگر :
همراه ناراحتیهای اضطرابی
همراه ویژگیهای مختلط
همراه تندچرخی
همراه ویژگیهای ملانکولیک
همراه ویژگیهای آتیپیک
همراه علایم روانپریشی هماهنگ با خلق
همراه علایم روانپریشی ناهماهنگ با خلق
همراه کاتاتونی
با شروع پس از زایمان
با الگوی فصلی
اختلال دوقطبی نوع دو :
برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو باید ملاکهای تشخیصی زیر برای یک دورهی فعلی یا گذشتهی هیپومانیا و ملاکهای تشخیصی زیر برای یک دورهی افسردگی اساسی فعلی یا گذشته احراز شود.
دورهی هیپومانیا :
– طی دورهی مشخصی که حداقل چهار روز طول بکشد، خلق بهشکلی غیرطبیعی و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر باشد و فعالیت هدفمند یا انرژی فرد به شکلی ناهنجار و مداوم افزایش یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا در تمام روزها دیده شود.
– در حین دورهی آشفتگی خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت حداقل سه مورد از علائم زیر (اگر خلق فقط تحریکپذیر است، چهار مورد) با شدت قابل ملاحظهای که نشانگر تغییری بارز نسبت به رفتار معمول فرد است، وجود داشته باشد.
۱- افزایش اعتماد به نفس یا خودبزرگبینی
۲- کاهش نیاز به خواب (مثلا احساس رفع خستگی و راحتی فقط پس از سه ساعت خواب).
۳- پرحرفی بیشتر از حد معمول یا احساس فشار برای حرف زدن
۴- پرش افکار یا تجربهی ذهنی پیش سبقت افکار از یکدیگر
۵- حواسپرتی (یعنی توجه فرد بهراحتی به طرف محرکهای خارجی بیاهمیت یا نامربوط جلب میشود ) که یا خود فرد اذعان دارد یا توسط دیگران مشاهده میشود.
۶- افزایش فعالیتهای معطوف به هدف (اجتماعی، تحصیلی و شغلی یا جنسی) یا سراسیمگی روانی/ حرکتی.
۷- اشتغال مفرط به فعالیتهایی که میتوانند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد به وجود آورند. (مانند ولخرجی بیحد و حصر، بیمبالاتی جنسی یا سرمایهگذاریهای تجاری احمقانه).
– دورهی بیماری موجب تغییر مشخصی در کارکرد فرد نسبت به زمانی که فاقد علایم است، میشود.
– اختلال خلقی و تغییر کارکرد توسط دیگران قابل مشاهده است.
– دورهی بیماری آنقدر شدید نیست که افت قابل ملاحظهی کارکرد اجتماعی، شغلی فرد را موجب شود یا نیاز به بستری کردن وجود داشته باشد. در صورت وجود علایم روانپریشی، دورهی مربوطه طبق تعریف مانیا است.
– دورهی بیماری به دلیل اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند مواد سوء مصرفی، یک دارو یا سایر درمانها) ایجاد نشده است.
نکته : یک دورهی کامل هیپومانیا که در حین درمانهای ضدافسردگی بروز میکند(مانند دارو، درمان با شوک الکتریکی) ولی به شکل سندرم کامل فراتر از اثرات فیزیولوژیک درمان مذکور ادامه مییابد مدرکی کافی برای گذاشتن تشخیص دورهی هیپومانیا است. با این وجود در مواردی که فقط یک یا دو علامت فوق دیده میشوند( به خصوص افزایش تحریکپذیری، بیصبری یا سراسیمگی به دنبال مصرف داروی ضد افسردگی) برای تشخیص یک دورهی هیپومانی کفایت نمیکند و لزوما به معنای مزاج دوقطبی نیست.
دورهی افسردگی اساسی :
– حداقل پنج مورد از علائم زیر در طی یک دورهی دو هفتهای دیده میشوند و سبب تغییر عملکرد قبلی فرد میگردند. حداقل یکی از علائم موجود باید خلق افسرده و یا از دست دادن علاقه یا لذت باشد.
نکته : علائمی که مشخصا مربوط به یک بیماری طبی دیگر هستند محسوب ننمایید.
۱- خلق افسرده در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا تمام روزها که یا خود فرد اذعان دارد (مانند احساس اندوه و تهی بودن یا نومیدی) یا دیگران مشاهده میکنند. (مثلا گریان به نظر میرسد.) (توجه : در کودکان و نوجوانان خلق میتواند تحریکپذیر باشد.)
۲- کاهش بارز علائق یا لذات برای تمام یا تقریبا تمامی فعالیتها در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روزها ( بر اساس اذعان خود فرد یا مشاهدهی دیگران).
۳- کاهش وزن قابل ملاحظه (بدون رژیم غذایی) یا افزایش وزن ( مثلا تغییر بیشتر از ۵٪ وزن بدن در عرض یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتنها تقریبا در تمام روزها. ( توجه : در کودکان عدم دستیابی به وزن مورد انتظار).
۴- بیخوابی یا پرخوابی تقریبا در تمام روزها.
۵- سرآسیمگی یا کندی روانی حرکتی در تقریبا تمام روزها (بر اساس مشاهدهی دیگران، احساس ذهنی بی قراری یا کند شدن توسط خود فرد به تنهایی کافی نیست.)
۶- خستگی یا از دست دادن انرژی تقریبا در تمام روزها.
۷- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب که میتواند هذیانی باشد تقریبا در تمام روزها (منحصرا مربوط به سرزنش خود یا احساس گناه به خاطر بیمار بودن نیست.)
۸- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا بیتصمیمی، تقریبا در تمام روزها (چه طبق گزارش خود فرد و چه بر اساس مشاهدهی دیگران.)
۹- افکار عودکننده درباره مرگ (نه فقط ترس از مردن)، افکار مکرر خودکشی بدون نقشهی خاصی، اقدام به خودکشی یا داشتن یک نقشهای معین برای انجام خودکشی.
– این علائم موجب ناراحتی بالینی قابل توجه یا افت کارکرد شغلی، اجتماعی و سایر جنبههای مهم کارکرد فرد میشود.
– دورهی بیماری در اثر عوارض فیزیولوژیک یک ماده یا یک بیماری طبی دیگر ایجاد نشده است.
نکته : تمامی ملاکهای اشاره شده در بالا یک دورهی افسردگی اساسی را تشکیل میدهند.
نکته : واکنشهایی که در پاسخ به یک فقدان بااهمیت مانند سوگواری، ورشکستگی مالی، مصائب ناشی از بلایای طبیعی و یک بیماری طبی با کمتوانی شدید) بروز میکند، میتواند واجد احساس اندوه شدید، نشخوار ذهنی راجع به فقدان به وجود آمده، بیخوابی، کاهش اشتها و کاهش وزن ذکر شده در ملاکهای تشخیصی افسردگی باشد و شبیه یک دورهی افسردگی به نظر برسد. با این حال بروز این گونه علائم قابل درک است و میتوان آنها را متناسب با فقدان مذکور دانست. البته بروز همزمان یک دورهی افسردگی اساسی همراه واکنش طبیعی به این گونه فقدانهای مهم را نباید از ذهن دور نگه داشت. در این موارد تصمیمگیری باید بر اساس شرححال فرد و هنجارهای فرهنگی ابزار احساس ناراحتی ناشی از فقدان حاضر و با توجه به قضاوت بالینگر صورت گیرد.
اختلال دوقطبی نوع دو :
– ملاکهای تشخیصی حداقل یک دورهی هیپومانیا و حداقل یک دورهی افسردگی اساسی که در بالا شرح داده شد، برآورده شده باشند.
– هیچگاه دورهی مانیا وجود نداشته است.
– اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنیا، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپریشی توجیه بهتری برای بروز دورهی حملات هیپومانیا و افسردگی اساسی نیست.
– علایم افسردگی یا عدم ثبات ناشی از نوسانات مکرر دورههای افسردگی و هیپومانیا سبب ناراحتی قابل توجه بالینی یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شدهاند.
مشخص کنید اگر :
همراه ناراحتی اضطرابی
همراه ویژگیهای مختلط
همراه تندچرخی
همراه ویژگیهای روانپریشی هماهنگ با خلق
همراه ویژگیهای روانپریشی ناهماهنگ با خلق
همراه کاتاتونیا
با شروع پیرازایمانی
با الگوی فصلی : فقط در مورد حملات افسردگی اساسی کاربرد دارد. در صورتی که در حال حاضر ملاکهای کامل یک دورهی خلقی وجود ندارد سیر را مشخص نمایید.
در فروکش نسبی
در فروکش کامل
در صورتی که در حال حاضر ملاکهای کامل یک دورهی خلقی وجود دارد شدت را مشخص نمایید.
خفیف – متوسط – شدید
اختلال خلق ادواری یا (اختلال سیکلوتایمیک) :
– برای مدت حداقل دو سال (در کودکان و نوجوانان حداقل یک سال) دورههای متعددی از علایم هیپومانیا (که هیچگاه ملاکهای کامل یک دورهی هیپومانیا را نداشتهاند) و دورههای متعدد علایم افسردگی ( که هیچگاه ملاکهای یک دورهی افسردگی اساسی را نداشتهاند) بروز میکنند.
– در حین دورهی دوسالهی فوق (در کودکان و نوجوانان یک سال) مجموع دورههای افسردگی و هیپومانیا حداقل نصف این مدت را در برمیگیرند و هیچگاه فرد بیشتر از دو ماه متوالی بدون علامت نبوده است.
– ملاکهای تشخیصی دورهی افسردگیاساسی، مانیا یا هیپومانیا هیچگاه وجود نداشته است.
– علایم موجود توسط اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنیا، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی یا سایر
اختلالات معین یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و اختلالات مرتبط بهتر توجیه نمیشود.
– علایم موجود ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند دارو، مادهی سوء مصرفی) یا یک بیماری طبی دیگر (مانند پرکاری تیروئید) ایجاد نشده است.
– علایم سبب ناراحتی بالینی قابل توجه یا افت کارکرد شغلی، اجتماعی یا سایر جنبههای مهم کاری فرد شدهاند.
مشخص کنید اگر :
همراه ناراحتی اضطرابی
اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از دارو/ مواد :
– اختلال خلق بارز و مستمر که وجه غالب نمای بالینی اختلال را تشکیل میدهد و خصوصیت اصلی آن را خلق بالا، منبسط یا تحریکپذیر با یا بدون خلق افسرده یا کاهش مشخص علائق یا لذات در تمام یا نزدیک
به تمام فعالیتها، تشکیل میدهد.
– با توجه به شرح حال، معاینات جسمی یا یافتههای آزمایشگاهی شواهدی از هر دو مورد (۱) و (۲) دیده میشود.
۱- علایم موجود در ملاک بالا در حین یا بلافاصله پس از مسمومیت یا محرومیت مواد و یا مصرف دارو ایجاد شده است.
۲- ماده یا داروی مصرفی، توانایی و ظرفیت به وجود آوردن علایم ملاک اختلال خلق مورد اشاره در ملاک بالا را دارند.
– آشفتگی حاضر توسط اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط که ناشی از دارو/ مواد نیستند، بهتر توجیه نمیشود. شواهد وجود یک اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط مستقل از موارد زیر به دست میآیند :
وجود علایم قبل از شروع مصرف دارو/ مواد، تداوم علایم برای یک دورهی زمانی قابل توجه (مثلا حدود یک ماه) پس از قطع ناگهانی مواد یا مسمومیت شدید، یا شواهد دیگری که نشاندهنده یک اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط مستقل از مصرف دارو/ مواد است (مانند سابقه وجود حملات متعدد اختلال که ارتباطی به مواد/ دارو ندارند.
– اختلال حاضر منحصرا در دورهی دلیریوم رخ نداده است.
– اختلال موجب ناراحتی بارز بالینی یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی و سایر جنبههای مهم کاری فرد شده است.
مشخص کنید :
با شروع حین مسمومیت : اگر ملاکهای تشخیصی مسمومیت ماده وجود دارند و علایم در دورهی مسمومیت به وجود آمده است.
با شروع حین محرومیت : اگر ملاکهای تشخیصی محرومیت از یک ماده وجود دارند و علایم در حین یا به صورت کوتاهی پس از محرومیت به وجود آمدهاند.
اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط ناشی از یک بیماری طبی دیگر :
– یک دورهی مداوم و قابل توجه ناهنجار خلق بالا، منبسط یا تحریکپذیر و افزایش ناهنجار فعالیت یا انرژی فرد که وجه غالب نمای بالینی را تشکیل میدهند.
– شواهد بهدست آمده از شرح حال، معاینهی جسمی یا یافتههای آزمایشگاهی نشان میدهد که اختلال موجود ناشی از پیامدهای مستقیم آسیبشناختی یک اختلال طبی دیگر است.
– یک بیماری روانی دیگر توجیه بهتری برای اختلال موجود نیست.
– اختلال موجود منحصرا در دورهی دلیریوم به وقوع نپوسته است.
– اختلال حاضر موجب ناراحتی قابل توجه بالینی یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبههای مهم کاری فرد شده است و یا برای پیشگیری از آسیب به خود یا دیگران بستری کردن بیمار ضرورت دارد یا ویژگیهای روانپریشی وجود دارند.
مشخص کنید اگر :
همراه با ویژگیهای مانیا : همهی ملاکهای تشخیصی دورهی مانیا یا هیپومانیا برآورده نمیشود.
همراه با دورهی شبه مانیا یا هیپومانیا : تمام ملاکها وجود دارند، به جز ملاک دورهی بیماری ناشی از اثرات
فیزیولوژیک یک ماده (مانند ماده سومصرفی، یک دارو، سایر درمانها) نیست.
همراه ویژگیهای مختلط : علایم افسردگی نیز وجود دارند ولی وجه غالب چهرهی بالینی را تشکیل نمیدهند.
سایر اختلالات دوقطبی و اختلالات مرتبط معین :
این طبقهی تشخیصی در مواردی به کار میرود که علایم مشخصهی اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط وجود دارد و موجب ناراحتی بالینی قابل توجه یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی و سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شده است، ولی همهی ملاکهای تشخیصی هیچیک از اختلالات طبقهی تشخیصی دوقطبی و اختلالات مرتبط را دارا نیست. این طبقهی تشخیصی در مواردی به کار میرود که بالینگر تصمیم دارد علت خاص این که چرا علایم موجود واجد ملاکهای تشخیصی هیچیک از اختلالات دوقطبی نیستند را مطرح نماید. برای این کار دلیل خاص مطرح شده را به دنبال سایر اختلالات مرتبط معین ذکر میکند(مانند خلق ادواری کوتاهمدت).
مثالهایی از تظاهرات بالینی که میتوانند به عنوان سایر اختلالات معین در نظر گرفته شوند عبارتاند از :
۱- حملات هیپومانیک کوتاه مدت (۳-۲روز) و حملات افسردگی اساسی.
۲- حملات هیپومانیا با علایم ناکافی و حملات افسردگی اساسی
۳- حملات هیپومانیا بدون وجود سابقهی قبلی حملات افسردگی اساسی
۴- خلق ادواری کوتاه مدت (کمتر از ۲۴ ماه).
اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط نامعین :
این طبقهی تشخیصی برای مواردی به کار میرود که علایم مشخص یک اختلال دوقطبی وجه غالب نمای بالینی حاضر را تشکیل میدهند و موجب ناراحتی چشمگیر بالینی یا افت قابل توجه کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شده ولی واجد تمام ملاکهای تشخیصی هیچیک از اختلالات طبقه اختلالات دوقطبی نیستند. این طبقهی تشخیصی در مواقعی که بالینگر قصد ندارد دلیل خاصی را به عنوان علت برآورده نشدن همهی ملاکهای تشخیصی مطرح نماید به کار میرود و همچنین شامل مواردی است که در آنها اطلاعات لازم برای ارائهی یک تشخیص مشخص کافی نیست(مثلا در بخش اوژانس).
مشخصههای اختلالات دوقطبی و اختلالات مرتبط
مشخص کنید اگر :
همراه ناراحتی اضطرابی : وجود حداقل دو مورد از علایم زیر در اکثر روزهای دورهی فعلی یا آخرین دورهی مانیا، هیپومانیا یا افسردگی
۱- احساس تنش یا هیجان
۲- احساس بیقراری غیرعادی
۳- تمرکز ضعیف به دلیل وجود نگرانی
۴- ترس از وقوع اتفاقی ناخوشایند
۵- احساس از دست دادن کنترل خود
شدت فعلی بیماری را مشخص کنید :
خفیف : دو علامت
متوسط : سه علامت
متوسط- شدید : چهار یا پنج علامت
شدید : چهار یا پنج علامت همراه سراسیمگی حرکتی
نکته : ناراحتی اضطرابی چه در مراکز بهداشتی عمومی و چه در مراکز تخصصی بهداشت روان ویژگی چشمگیر اختلالات دوقطبی و افسردگی اساسی است. اضطراب شدید در این موارد احتمال خودکشی، طول مدت بیماری و میزان عدم پاسخدهی به درمان را زیاد میکند. در نتیجه، تعیین دقیق وجود و میزان شدت ناراحتی اضطرابی از نظر بالینی برای طرح درمانی و پایش پاسخ درمانی مفید است.
همراه ویژگیهای مختلط : مشخصهی ویژگی مختلط را میتوان برای دورهی جاری هیپومانیا، مانیا یا افسردگی در اختلال دوقطبی نوع یک یا دو به کار برد.
دورهی مانیا یا هیپومانیا با ویژگیهای مختلط :
– تمام ملاکهای دورهی مانیا یا هیپومانیا برآورده شده و حداقل سه مورد از علایم زیر در اکثر روزهای دورهی مانیا یا هیپومانیا جاری یا آخرین دورهی آنها دیده شده است.
۱- ملال یا خلق افسردهی چشمگیر که یا خود فرد به آن اذعان دارد(مانند احساس اندوه یا تهی بودن) یا دیگران مشاهده میکنند(مثلا گریان به نظر میرسد).
۲- کاهش علایق یا لذات در تمام یا تقریبا تمام فعالیتها (یا خود فرد اذعان میکند یا دیگران مشاهده میکنند).
۳- کندی روانی/ حرکتی در تمام یا تقریبا تمام روزها (باید برای دیگران مشخص باشد و نه فقط فرد احساس ذهنی خویش را بیان کرده باشد).
۴- خستگی یا فقدان انرژی
۵- احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط و نامتناسب (فقط به شکل خودسرزنشی یا احساس گناه ناشی از بیمار بودن نیست).
۶- افکار راجعهی مرگ (نه فقط ترس از مرگ)، افکار راجعهی خودکشی بدون نقشهی خاص، یا یک بار اقدام به خودکشی یا داشتن نقشهی خاص برای آن.
– علایم مختلط توسط دیگران مشهود است و بازتاب تغییر محسوسی نسبت به رفتارهای فرد است.
– در کسانی که علایمشان به طور همزمان واجد ملاکهای تشخیصی افسردگی و مانیا باشد، باید به دلیل شدت بالینی و تخریب چشمگیر ناشی از دورهی مانیای کامل تشخیص را دورهی مانیا با ویژگیهای مختلط عنوان نمود.
– علایم مختلط موجود ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند مادهی سوء مصرفی، یک دارو، سایر درمانها) نیست.
دورهی افسردگی همراه ویژگیهای مختلط :
– تمام ملاکهای تشخیصی یک دورهی افسردگی اساسی وجود دارد و حداقل سه مورد از علایم مانیا/ هیپومانیا در اکثر روزهای دورهی افسردگی فعلی یا آخرین دورهی آن دیده میشوند.
۱- خلق بالا، منبسط
۲- اعتماد به نفس فوقالعاده یا خودبزرگبینی
۳- پرحرفی بیش از معمول یا احساس فشار برای تداوم صحبت
۴- پرش افکار یا تجربهی ذهنی سبقت افکار از همدیگر
۵- افزایش انرژی و فعالیتهای هدفمند ( یا اجتماعی، شغلی و تحصیلی یا جنسی).
۶- درگیری بیش از حد یا مفرط در کارهایی که احتمال دارد عواقب ناخوشایندی در پی داشته باشند (مثلا ولخرجی نامحدود، بیملاحظگی جنسی، یا سرمایهگذاریهای احمقانهی تجاری).
۷- کاهش نیاز به خواب (علی رغم خواب کمتر از حد عادی احساس شادابی و سرزندگی میکند، با بیخوابی متفاوت است).
– علایم مختلط از دید سایر افراد ملموس است و بازتاب تغییری چشمگیر نسبت به رفتار عادی فرد است.
– در افرادی که بهطور همزمان تمام ملاکهای تشخیصی افسردگی و مانیا وجود دارد، تشخیص دورهی
مانیا با ویژگیهای مختلط ثبت میشود.
– علایم مختلط موجود ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند ماده سوء مصرفی، یک دارو یا سایر درمانها) نیست.
نکته : ویژگیهای مختلطی که همراه حملات افسردگی اساسی مشاهده میشود عامل خطر جدی بروز اختلال دوقطبی نوع یک یا دوقطبی نوع دو در آینده است. در نتیجه در صورت وجود این ویژگیها، ثبت آنها به هنگام تشخیصگذاری برای طرح درمان و پایش پاسخ به آن اهمیت دارد.
همراه تندچرخی :
(فقط برای اختلال دوقطبی نوع یک و نوع دو به کار میرود). وجود حداقل چهار دورهی خلقی مجزا در دوازده ماه گذشته که واجد ملاکهای تشخیصی دورهی مانیا، هیپومانیا یا افسردگی بودهاند.
نکته : حملات خلقی توسط فروکش کامل یا نسبی با فواصل حداقل دو ماه یا تغییر ناگهانی به قطب مخالف (مثلا از دورهی افسردگی اساسی به مانیا) مشخص و از سایر حملات افتراق داده میشوند.
نکته : ویژگی اصلی اختلال دوقطبی تندچرخ بروز حداقل چهار دورهی خلقی در ۱۲ ماه گذشته است. این حملات به هر ترتیب و ترکیبی دیده میشوند. حملات باید هم ملاک مدت و هم ملاک تعداد علایم حملات افسردگی اساسی، مانیا یا هیپومانیا را برآورده کنند و از یکدیگر یا با یک دورهی فروکش کامل (یا نسبی) یا تغییر ناگهانی به دورهی قطب مخالف قابل شناسایی باشند. حملات مانیا و هیپومانیا جزء یک قطب یکسان محسوب میشوند. حملات بیماری که در نوع تندچرخی دیده میشوند، تفاوت خاصی با سایر انواع اختلال دوقطبی ندارند و فقط دفعات بروز آنها بیشتر است. حملات خلقی که مستقیما از اثرات یک ماده (مانند کوکائین یا کورتیکواستروئید) یا یک بیماری طبی ناشی میشوند جزء حملات الگوی تندچرخی محسوب نمیشوند.
با ویژگیهای ملانکولیک :
یکی از موارد زیر در شدیدترین دورهی جاری وجود داشته باشد :
۱- فقدان لذت در تمام یا تقریبا تمام فعالیتها
۲- عدم واکنش به محرکهای لذتبخش معمولی(به هنگام وقوع اتفاقات خوشایند حتی به صورت موقتی هم احساس خوبی ندارد).
– حداقل سه مورد از علایم زیر :
۱- کیفیت مجزای خلق افسرده که مشخصات آن عبارتاند از دلسردی عمیق، یاس و ناامیدی و یا ترشرویی یا حالتی که خلق تهی نامیده میشود.
۲- افسردگی که معمولا صبحها شدیدتر است.
۳- سحرخیزی (یعنی حداقل دو ساعت زودتر از مواقع عادی بیدار شدن)
۴- سراسیمگی یا کندی روانی/ حرکتی بارز
۵- بیاشتهایی یا کاهش وزن چشمگیر
۶- احساس گناه مفرط یا نامتناسب
توجه : مشخصهی همراه ویژگیهای ملانکولیک در مواردی به کار میرود که این ویژگیها در شدیدترین مراحل دورهی بیماری دیده میشوند. توانایی لذت بردن فرد فقط کاهشنیافته بلکه تقریبا به طور کامل از بین رفته است. یک رهنمود خوب برای ارزیابی عدم واکنشدهی خلقی آن است که حتی در اتفاقات بسیار خوشایند نیز تغییر چشمگیری در خلق فرد ایجاد نمیشود. یا خلق فرد اصلا بهتر نمیشود یا اگر شادابی هم پیدا میشود فقط نسبی است (مثلا بیست تا چهل درصد حد عادی و فقط برای چند دقیقه). کیفیت مجزای خلق که در مشخصهی (همراه ویژگیهای ملانکولیک) صفت ممیزهی آن محسوب میشود تجربهای که کاملا متفاوت از سایر اختلالات غیرملانکولیک افسردگی است. خلق افسردهای که فقط بدون دلیل، شدیدتر و طولانیتر است را نمیتوان به عنوان خلق افسرده با کیفیت مجزا در نظر گرفت. تغییرات روانی/ حرکتی تقریبا در تمام اوقات وجود دارد و دیگران آن را مشاهده میکنند.
معمولا احتمال تکرار ویژگیهای ملانکولیک در حملات متعددی که در یک بیمار رخ میدهد ضعیف است. این ویژگیها بیشتر در بیماران بستری (در مقایسه با بیماران سرپایی) رخ میدهد و احتمال بروز آن در حملات خفیف افسردگی اساسی کمتر از موارد شدید آن است و در کسانی که دچار ویژگیهای روانپریشی هستند، بیشتر دیده میشود.
با ویژگیهای آتیپیک : این مشخصه را در مواردی میتوان به کار برد که این ویژگیها در اکثر روزهای آخرین دوره یا دورهی جاری افسردگی اساسی به طور چشمگیری وجود داشته باشند.
– واکنشی بودن خلق ( یعنی بهتر شدن خلق در پاسخ به وقایع مثبت احتمالی یا واقعی).
– حداقل دو مورد از ویژگیهای زیر :
۱- افزایش وزن یا اشتهای چشمگیر
۲- پرخوابی
۳- فلج سربی (یعنی احساس سنگینی، سفتی در دستها و پاها).
۴- الگوی درازمدت حساسیت به طرد شدن در روابط بینفردی (فقط به حملات اختلال خلقی محدود نیست) که موجب افت چشمگیر شغلی یا اجتماعی فرد میشود.
– در یک دورهی واحد ملاکهای تشخیصی ویژگیهای ملانکولیک یا کاتاتونیا وجود ندارند.
نکته : افسردگی آتیپیک اهمیت تاریخی دارد (یعنی در زمانی که افسردگی در بیماران سرپایی به ندرت و در نوجوانان و کودکان تقریبا هیچگاه تشخیص داده نمیشد و انواع تظاهرات کلاسیک افسردگی مانند سراسیمه و درونزاد حالات معمول افسردگی در نظر گرفته میشدند، آتیپیک به عنوان یک گونهی متضاد شناخته شده بود) ولی امروزه آنگونه که نام آن اشاره دارد به عنوان یک گونهی ناشایع یا غیرمعمول تظاهرات بالینی در نظر گرفته نمیشود.
واکنشی بودن یعنی توان شاد شدن در مواقعی که اتفاقات مثبتی رخ میدهد (مثلا ملاقات فرزندان، تحسین از سوی دیگران). گاهی حتی در صورت تداوم شرایط مطلوب خارجی، خلق برای مدتهای طولانی عادی (نه غمگین) باقی میماند. افزایش اشتها معمولا به صورت افزایش آشکار غذاخوری یا ازدیاد وزن مشخص میشود. پرخوابی طبق تعریف عبارت است از خواب طولانیتر شبانه یا چرتهای طول روز که در مجموع حداقل ده ساعت در شبانهروز را تشکیل میدهند. (یا حداقل دو ساعت بیش از مواقعی که افسرده نیست). فلج سربی بنا بر تعریف یک احساس سنگینی، خستگی یا پایین افتادگی است که در دستها یا پاها احساس میشود و حداقل یک ساعت ولی اغلب در چندین ساعت از روز ادامه مییابد. برخلاف سایر ویژگیهای آتپیک، حساسیت بیمارگونه به طرد که در روابط بینفردی مشاهده میشود یک صفت است که شروعی زودرس داشته و در تقریبا تمام عمر بزرگسالی فرد ادامه مییابد. حساسیت به طرد شدن هم در دورههای بروز افسردگی و هم در زمانهایی که فرد افسرده نیست قابل مشاهده است.
با ویژگیهای روانپریشی: هذیان یا توهم که در هر زمانی از حملات بیماری میتوانند وجود داشته باشند. اگر ویژگیهای روانپریشی وجود دارند مشخص کنید که آیا هماهنگ با خلق هستند یا ناهماهنگ با خلق.
با ویژگیهای روانپریشی هماهنگ با خلق : در حین حملات مانیا معمولا محتوای تمام هذیانها و توهمات هماهنگ با زمینههای مانیا مانند خودبزرگبینی، شکست ناپذیری و نظایر آن است. البته موضوعاتی مانند بدبینی و سوء ظن هم شایع است، به خصوص در مواردی که سایرین نسبت به توانمندیها و موفقیتهای بیمار اظهار تردید نمایند.
با ویژگیهای روانپریشی ناهماهنگ با خلق : محتوای هذیانها و توهمات با قطب بیماری هماهنگی ندارد یا محتوای آنها مختلطی از موضوعات هماهنگ و ناهماهنگ با خلق است.
همراه کاتاتونیا : این مشخصه در مواردی برای یک دورهی مانیا یا افسردگی به کار میرود که ویژگیهای کاتاتونیک در اکثر روزهای دورهی بیماری وجود دارند.
با شروع پیرازایمانی: در صورتی که شروع علایم در حین بارداری یا چهار هفته پس از زایمان باشد، میتوان این مشخصه را برای دورهی جاری و در صورت کامل نبودن همهی ملاکهای تشخیصی دورهی خلقی در حال حاضر، برای آخرین دورهی مانیا، هیپومانیا یا افسردگی اساسیدر اختلال دوقطبی نوع یک یا دو به کار برود.
نکته : گاهی حملات خلقی در حین بارداری یا پس از زایمان بروز میکنند. گرچه با توجه به دورهی پیگیری پس از زایمان آمارها متفاوت است ولی تخمین زده میشود که سه الی شش درصد زنان در حین بارداری یا در هفتهها و یا ماههای نخست پس از زایمان دچار افسردگی اساسی میگردند. پنجاه درصد موارد افسردگی اساسی پسازایمانی به صورت حاد، قبل از زایمان آغاز میشود لذا این افسردگیها را در مجموع حملات پیرازایمانی مینامند. افسردگی اساسی پیرازایمانی در زنان مبتلا اغلب همراه اضطراب شدید و حتی حملات پانیک است. مطالعات آیندهنگر نشان دادهاند که علایم خلقی و اضطرابی حین بارداری و نیز (اندوه زایمان) خطر بروز حملات افسردگی اساسی پس از زایمان را افزایش میدهند. حملات خلقی با شروع در دورهی پیرازایمانی به دو شکل با و بدون علایم روانپریشی دیده میشوند. یکی از علایمی که بیش از همه در حملات روانپریشانه پس از زایمان دیده میشود نوزادکشی است که به صورت توهمات آمرانهی قتل نوزاد یا هذیانهایی که نوزاد تسخیرشده (توسط شیطان) تلقی میکنند بروز میکند، ولی علایم روانپریشی دیگری که حاوی چنین توهمات یا هذیانهایی که نوزاد را تسخیرشده (توسط شیطان) تلقی میکنند بروز میکند، ولی علایم روانپریشی دیگری که حاوی چنین توهمات یا هذیانهایی نباشند نیز در حملات خلقی شدید پس از زایمانی دیده میشود.
حملات خلقی پس از زایمان (افسردگی اساسی یا مانیا) همراه ویژگیهای روانپریشی احتمالا در زایمان نخست شایعتر است. احتمال بروز حملات پس از زایمان همراه ویژگیهای روانپریشی به خصوص در زنانی که سابقهی قبلی اختلالات خلقی پس از زایمان دارند و همچنین در کسانی که سابقهی قبلی اختلال افسردگی اساسی یا دوقطبی (به خصوص دوقطبی نوع یک) یا سابقهی خانوادگی اختلالات دوقطبی دارند، افزایش مییابد.
خطر بروز مجدد حملات خلق پس از زایمان در زنی که یکبار دچار دورهی پس از زایمان با ویژگیهای روانپریشی شده است بین سی تا پنجاه درصد است. حملات پس از زایمان را باید از دلیریومی که در این دوره اتفاق میافتد افتراق داد. در دلیریوم سطح هشیاری و توجه بیمار نوساناتی دارد که در اختلالات خلقی دیده نمیشود. دورهی پس از زایمان دورهی منحصربه فردی است که در آن تغییرات عصبی- غددی و روانی- اجتماعی رخ میدهد. بهعلاوه، تاثیر شیردهی بر انتخاب درمان و یا عوارض درازمدت ابتلا به اختلالات خلقی پس از زایمان بر برنامههای آیندهی خانوادگی نیز به پیچیدگی مسئله میافزایند.
با الگوی فصلی : این مشخصه به الگویی از بروز حملات خلقی اشاره دارد که در تمام طول عمر ادامه دارد، ویژگی اصلی آن بروز فصلی حداقل یکی از انواع حملات خلقی (یعنی مانیا، هیپومانیا یا افسردگی) است. ممکن است سایر انواع حملات از این الگوی فصلی تبعیت نکنند. برای مثال حملات مانیای یک بیمار فصلی است ولی افسردگیهایش بدون الگوی خاصی در فصول مختلف سال بروز میکند.
– وجود رابطهای منظم : بین زمان شروع حملات مانیا، هیپومانیا با افسردگی اساسی و زمان مشخصی از سال (مثلا در پاییز یا زمستان) در اختلالات خلقی دوقطبی نوع یک یا دو.
نکته : مواردی از این شکل فصلی که آشکارا مربوط به عوامل روانی- اجتماعی هستند را محسوب نکنید (مثلا هر سال زمستان بیکار است).
– فروکشهای کامل (یا تغییر از افسردگی به مانیا یا هیپومانیا یا بالعکس) نیز در ایام خاصی از سال رخ میدهند (مثلا افسردگی در بهار از بین میرود).
– در دو سال گذشته حملات مانیا، هیپومانیا یا افسردگی اساسی از الگوی خاص فصلی تبعیت کردهاند و هیچ حمله غیرفصلی از آن قطب در طی دو سال گذشته رخ نداده است.
– افسردگیها، مانیاها و هیپومانیاهای فصلی مشخصا از انواع حملات خلقی غیرفصلی که ممکن است در طول عمر بیمار بروز نمایند بیشتر هستند.
نکته : این مشخصه را میتوان برای حملات افسردگی اساسی در اختلال دوقطبی نوع یک یا اختلال دوقطبی نوع دو یا اختلال افسردگی اساسی به کار برد. ویژگی اصلی آن شروع و پایان حملات افسردگی اساسی در زمانهای مشخصی از سال است. در اغلب موارد حملات در پاییز یا زمستان آغاز و در بهار بهبودی مییابند. گاهی بروز فصل افسردگی در تابستان نیز دیده میشود که این حالت شیوع کمتری دارد. این الگوی شروع و خاتمهی حملات باید حداقل در دو سال گذشته و بدون وجود هیچ دورهی غیرفصلی (در این دو سال) مشاهده شده باشد. به علاوه در طول عمر فرد حملات فصلی باید خیلی بیشتر از حملات غیرفصلی باشند.این مشخصه در مواردی که این بروز فصلی با عوامل اجتماعی- روانشناختی توجیه بهتری میشوند (مانند بیکاری فصلی یا برنامه تحصیلی) استفاده نمیشود. تغییر بارز انرژی، پرخوابی، افزایش وزن و ولع مصرف مواد قندی (کربوهیدراتها) ویژگیهای اصلی حملات افسردگی اساسی با الگوی فصلی هستند. هنوز معلوم نیست که افسردگیهای فصلی در اختلال افسردگی راجعه بیشتر بروز میکند یا اختلالات دوقطبی نامعین است. ولی شیوع الگوی فصلی در اختلال دوقطبی نوع دو از اختلال دوقطبی نوع یک بیشتر است. در برخی از افراد الگوی فصلی حملات مانیا یا هیپومانیا مشاهده شده است.
شیوع نوع زمستانهی الگوی فصلی با عواملی مانند سن و جنس و عرض جغرافیایی تغییر میکند. افزایش شیوع اختلال با میزان عرض جغرافیایی ارتباط مستقیم دارد. سن عامل مهمی در بروز این نوع الگوی فصلی است و سن پایینتر احتمال بروز حملات افسردگی زمستانه را بیشتر خواهد کرد.
مشخص کنید اگر :
در فروکش نسبی : علایمی از حملهی قبلی اخیر مانیا، هیپومانیا یا افسردگی هنوز وجود دارد ولی به اندازه ای نیستند که تمام ملاکهای تشخیصی را برآورده کنند، یا دورهی پس از پایان دورهی بیماری که در آن هیچگونه علایم بارز مانیا، هیپومانی یا افسردگی اساسی وجود ندارد، کمتر از دو ماه است.
در فروکش کامل : در طی دو ماه گذشته هیچ گونه علایم چشمگیر اختلال خلقی وجود نداشته است.
شدت بیماری را مشخص کنید :
شدت بیماری بر اساس تعداد علایم موجود در ملاک علایم، شدت آنها و میزان افت کارکرد فرد سنجیده میشود.
خفیف : تعداد علایم موجود چندان از حداقل مورد نیاز برای برآورده شدن ملاک تشخیصی بالاتر نیست، شدت علایم آزاردهنده است ولی قابل مدیریت است و افت کارکرد شغلی یا اجتماعی ناشی از علایم خفیف است.
متوسط : تعداد و شدت علایم و افت کارکرد موجود مابین حد خفیف و شدید قرار دارد.
شدید : تعداد علایم به میزان قابل توجهی از آنچه برای برآورده شدن ملاکهای تشخیصی ضروری است بیشتر است و ناراحتی شدیدی ایجاد میکنند و قابل کنترل نیستند. تداخل علایم با کارکرد اجتماعی یا شغلی فرد بسیار زیاد است.
شیوع :
بروز یک سالهی اختلال دوقطبی معمولا کمتر از یک درصد و بروز جهانی با توجه به تنوع کشورها بین ۳/۰ تا ۲/۱ درصد برآورد میشود. هر چند، با توجه به احتمال نادیده گرفتن انواع خفیفتر اختلال دوقطبی برآورد آن دشوار است.
جنس :
اختلال دوقطبی نوع یک بر خلاف اختلال افسردگی اساسی، در مردان و زنان شیوع یکسانی دارد. دورههای مانیا در مردان شایعتر است و دورههای افسردگی در زنان شیوع بیشتری دارند. وقتی دورههای مانیا در زنان رخ میدهند، احتمال این که به صورت مختلط تظاهر کنند (مثلا مانیا و افسردگی) بیش از مردان است. همچنین حالت تندچرخی، در اختلال دوقطبی نوع یک در زنان شیوع بالاتری دارد.
سن :
اختلال دوقطبی نوع یک عموما در سنینی پایینتر از اختلال افسردگی اساسی شروع میشود. سن شروع اختلال دوقطبی نوع یک از کودکی حتی پنج تا شش سالگی، تا پنجاه سالگی است و حتی در موارد نادری بالاتر نیز میباشد و به طور متوسط سیسالگی است. شیوع کلی اختلال دوقطبی در نوجوانان مشابه بزرگسالان است و هر چند، با بالاتر رفتن سن افزایش مییابد، یعنی شیوع حدود دو درصد رد افراد سیزده و چهارده ساله است، اما در هیجده سالگی این میزان دو برابر میشود.
سبب شناسی :
از وراثت، اشکالات ساختاری در مغز، کاهش و یا افزایش فعالیت در قشرهای مختلف مغز میتوان در سبب شناسی این اختلال نام برد. همچنین در نظریههای روانپویشی، دورههای مانیا نوعی دفاع در برابر افسردگی زمینهای است.
درمان :
دارو درمانی، درمانهای روانشناختی و rTMS از جمله درمانهای موثر در اختلالات دوقطبی میباشند.
برای درمان اختلالات روانی از جمله اختلال دو قطبی توصیه میشود به مرکز تخصصی و فوق تخصصی پورنامداری مراجعه کنید.
منابع :
Zengin, G., Zulkif Topak, O., Atesci, O., & Culha Atesci, F. (2022). The efficacy and safety of transcranial magnetic stimulation in treatment-resistant bipolar depression. Psychiatria Danubina, 34(2), 236-244.
– راهنمای تشخیصی و آماری اختلال¬های روانی(ویرایش پنجم)، انجمن روانپزشکی امریکا، رضاعی و همکاران (1393).
– خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک، رابرت بولاند و همکاران، ترجمه : فرزین رضاعی و همکاران (۲۰۲۲).