اختلالات افسردگی
ویژگی مشترک تمام اختلالات افسردگی وجود اندوه، احساس تهی بودن یا خلق تحریک پذیر به همراه تغییرات شناختی و جسمی است که به شکل چشمگیری روی ظرفیت کارکردی فرد تاثیر منفی دارد. تفاوت اختلالات این طبقه تنها مربوط به زمانبندی یا علت احتمالی یا مدت اختلال است.
انواع اختلالات طبقه بندی شده در این گروه عبارتاند از :
1- اختلال کژتنظیمی خلقی ایذایی
2- اختلال افسردگی اساسی
3- اختلال افسرده خویی (افسردگی مداوم)
4- اختلال ملال پیش از قاعدگی
5- اختلال ناشی از مصرف مواد/ دارو
6- اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر
7- سایر اختلالات افسردگی معین و اختلال افسردگی نامعین
اختلال کژتنظیمی خلقی ایذایی :
این اختلال باید قبل از ده سالگی آغاز شده باشد. ویژگی اصلی آن وجود تحریک پذیری مزمن مداوم و شدید است. ملاکهای تشخیصی متمایز کننده ی آن عبارت است از :
– فورانهای خشم مکرر شدید که به صورت کلامی و یا رفتاری بروز میکنند و از نظر شدت یا مدت با موقعیت موجود همخوانی ندارند.
– این فورانات خشم با سطح رشد و نموی فرد هماهنگی ندارد.
– به طور متوسط این فورانات هفته ای سه بار رخ میدهد.
– در بین این فورانها، در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روزها خلق بیمار تحریک پذیر یا خشمگین است و توسط دیگران قابل مشاهده است.
– ملاکهای بالا برای حداقل دوازده ماه ادامه دارد. به طوری که هیچ سه ماه متوالی ای نیست که بیمار فاقد علائم ذکر شده در بالا نباشد.
– ملاکهای فوران خشم مکرر و وجود در اکثر ساعات و روزها باید حداقل در دو مورد از موقعیتهای
مدرسه، خانه و یا با همسالان وجود داشته باشد و در یک موقعیت شدید است.
– این تشخیص نباید زودتر از شش سالگی و یا بعد از هیجده سالگی گذاشته شود.
– هیچگاه دوره مجزای خلقی طولانیتر از یک روز وجود نداشته است که در آن تمام ملاکهای دوره مانیا یا هیپومانیا به جز ملاک مدت، برآورده شده باشد.
– این رفتارها منحصرا در یک دوره ی اختلال افسردگی اساسی بروز نمیکند و توسط یک اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمیشود.
این اختلال را نمیتوان همزمان با اختلال نافرمانی مقابله جویانه با هم گذاشت. در زمان همزمانی تشخیص باید فقط اختلال کژتنظیمی خلقی ایذایی گذاشته شود.
– این علائم ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده یا یک بیماری طبی یا عصبی دیگر نیست.
اختلال افسردگی اساسی :
– پنج مورد یا بیشتر از علایم زیر در یک دورهی دو هفته ای همزمان وجود داشته و نشاندهنده ی به هم خوردن کارکرد قبلی فرد باشند، حداقل یکی از علائم باید یا خلق افسرده یا از دست رفتن علایق یا لذات باشد.
1- خلق افسرده در اکثر ساعات روز و تقریبا تمام روزها وجود دارد یا خود فرد به آن اذعان دارد. (در کودکان و نوجوانان به شکل خلق تحریک پذیر دیده شود.)
2- کاهش مشخص علائق یا لذات در تمام یا تقریبا تمام فعالیتهای شبانه روزی و تقریبا تمام روزها.
3- کاهش وزن چشمگیر بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن (در کودکان عدم دستیابی به وزن مورد انتظار).
4- بیخوابی یا پرخوابی در تقریبا همه ی روزها.
5- سراسیمگی یا کندی روانی- حرکتی در تقریبا تمام روزها (باید توسط دیگران تائید شود)
6- خستگی و فقدان انرژی در تقریبا همه ی روزها.
7- احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب در تقریبا تمام روزها (که میتواند هذیانی هم باشد.)
8- کاهش توانایی تفکر و تمرکز در تقریبا تمام روزها (گزارش شده توسط خود فرد یا دیگران)
9- افکار مکرر مربوط به مرگ (نه فقط مربوط به ترس از مرگ)، افکار در مورد خودکشی.
– علائم ذکرشده باید از نظر بالینی سبب ناراحتی چشمگیر یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه های مهم کاری فرد گردد.
– دوره فوق ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده یا یک بیماری طبی دیگر نیست.
ملاکهای بالا نشان دهنده ی یک دوره افسردگی اساسی هستند.
– افسردگی اساسی توسط اختلالهای اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنیا، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین و نامعین طیف اسکیزوفرنیا و سایر اختلالات روانپریشی بهتر توجیه نمیشود.
– هیچگاه دوره مانیا یا هیپومانیا بروز نکرده است.
اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی) :
این تشخیص ترکیبی از اختلال افسردگی اساسی مزمن و اختلال افسرده خویی است.
– خلق افسردی در اکثر اوقات روز و در اکثریت روزها که یا خود فرد به آن اذعان دارد و یا دیگران مشاهده میکنند و برای حداقل دو سال ادامه دارد.
(در کودکان و نوجوانان در برخی موارد خلق تحریک پذیر است و مدت یک سال هم کافی است.)
– در حالی که فرد افسرده است، حداقل دو علامت زیر وجود داشته باشد :
1- کاهش اشتها یا پرخوری
2- بیخوابی یا پرخوابی
3- کاهش انرژی یا خستگی
4- افت اعتماد به نفس
5- تمرکز ضعیف یا قدرت تصمیمگیری پایین
6- احساس ناامیدی
در طی مدت دو ساله (در کودکان و نوجوانان یک سال) اختلال، هیچگاه بیمار بیش از دو ماه متوالی فاقد علائم ملاکهای بالا نبوده است.
– ممکن است ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی اساسی برای دو سال متوالی استمرار داشته باشد.
– هیچ گاه دوره مانیا یا هیپومانیا وجود نداشته است و هیچگاه ملاکهای تشخیصی اختلال خلق ادواری
برآورده نشده است.
– اختلال موجود توسط اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین و یا نامعین طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانپریشی مداوم بهتر توجیه نمیشود.
– اختلال موجود را نمی توان به اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مانند سوء مصرف دارو) یا یک بیماری طبی دیگر ربط داد.
– علائم موجود از نظر بالینی باعث ناراحتی قابل توجه یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه های
مهم کارکردی فرد میگردند.
اختلال ملال پیش از قاعدگی :
در اکثر دوره های قاعدگی، باید حداقل پنج علامت در هفته ی آخر قبل از شروع خونریزی وجود داشته باشد. بهبودی پس از چند روز از شروع خونریزی آغاز شود و در عرض هفته ی بعد خونریزی قطع یا خیلی خفیف میشود.
– یک یا چند مورد از علائم زیر باید وجود داشته باشد :
1- تغییرات سریع خلقی چشمگیر (نوسانات خلقی، احساس غم یا گریه ی ناگهانی یا افزایش حساسیت به طرد شدن)
2- تحریک پذیری یا عصبانیت شدید یا افزایش درگیریهای بینفردی.
3- خلق افسرده برجسته، احساس ناامیدی یا افکار خودسرزنشی.
4- اضطراب، تنش چشمگیر و یا احساس برافروختگی و بیتابی.
– یک (یا چند) مورد از علائم زیر نیز باید وجود داشته باشند که در مجموع وقتی با علائم موجود از گزینه های بالا جمع میشوند، از پنج مورد بیشتر شود.
1- کاهش علایق در اکثر فعالیتها (شغل، مدرسه، دوستان، سرگرمی و تفریحات)
2- احساس ذهنی اشکال در تمرکز
3- ضعف و خسته شدن سریع، یا فقدان انرژی چشمگیر
4- تغییر بارز اشتها، پرخوری یا میل به غذاهای خاص
5- پرخوابی یا بیخوابی
6- احساس خارج از کنترل بودن یا از پا درآمدن
7- علائم جسمی مانند حساسیت یا ورم پستانها، درد مفاصل و عضلات، احساس ورم یا افزایش وزن.
علائم ملاکهای بالا باید در اکثر دوره های قاعدگی سال گذشته وجود داشته باشند.
– علائم موجود از نظر بالینی موجب ناراحتی یا تداخل قابل توجهی در فعالیتهای شغلی، تحصیلی، اجتماعی یا روابط فرد با دیگران (مانند اجتناب از فعالیتهای اجتماعی، کاهش کارکرد و بازدهی شغلی، مدرسه یا خانه) گردند.
– اختلال موجود فقط تشدید علائم یک اختلال دیگر مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلال وحشت زدگی، اختلال افسرده خویی یا یک اختلال شخصیت نیست.
– باید ملاک اول توسط اندازه گیری روزانه در حداقل دو دوره قاعدگی واجد علائم آتی قطعی گردد.
– علائم موجود ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده ( مانند ماده سوء مصرفی، یک دارو، سایر درمانها
یا یک بیماری طبی دیگر(مانند پرکاری تیروئید) نیست.
اختلال افسردگی ناشی از دارو/ مواد :
– اختلال چشمگیر و مداوم خلقی که وجه غالب تابلوی بالینی فرد را تشکیل میدهد و به شکل خلق افسرده یا کاهش بارز علائق یا لذات در تمام یا تقریبا تمام فعالیتها بروز میکند.
– یافته های شرح حال، معاینات جسمی، یا نتایج آزمایشگاهی نشانگر وجود موارد ذیل است :
1- علائم اختلال چشمگیر و مداوم خلقی در حین یا بلافاصله پس از مسمومیت یا محرومیت مواد یا پس از مصرف یک دارو به وجود آمده اند.
2- ماده یا داروی مصرفی قابلیت ایجاد اختلال چشمگیر و مداوم خلقی را دارد.
– اختلالات افسردگی کا ناشی از مواد/ دارو نیستند توجیه بهتری برای اختلال موجود نیستند. موارد زیر می توانند شاهدی بر وجود یک اختلال افسردگی مستقل باشند :
قبل از مصرف دارو/ ماده علایم وجود داشته اند، علایم پس از رفع علایم مسمومیت یا محرومیت حاد ماده
مصرفی به مدت قابل توجهی (مثلا یک ماه) ادامه مییابند، یا شواهد دیگری وجود دارد مبنی بر وجود یک
اختلال افسردگی مستقل که در اثر مواد/ دارو ایجاد نشده است ( مانند سابقه حملات مستقل از مواد / دارو راجعه).
– اختلال حاضر منحصرا در دوره دلیریوم رخ نداده است.
– این اختلال از نظر بالینی موجب ناراحتی قابل توجه یا افت کارکرد شغلی، اجتماعی یا سایر جنبه های
مهم کارکردی فرد میشود.
با شروع در حین مسمومیت : اگر ملاک های تشخیصی مسمومیت با یک ماده وجود دارد و علائم حین مسمومیت به وجود آمدهاند.
با شروع حین محرومیت : اگر ملاکهای محرومیت از یک ماده وجود دارد و علائم در حین یا کمی بعد از محرومیت شروع شده است.
اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر :
ملاکهای تشخیصی این اختلال عبارت اند از :
– یک دورهی مشخص و مداوم خلق افسرده یا کاهش چشمگیر علایق یا لذات در تمام، یا تقریبا تمام فعالیتها وجه غالب تظاهرات بالینی موجود را در برمیگیرد.
– یافته هایی با توجه به شرح حال، معاینات جسمی یا نتایج آزمایشگاهی وجود دارند که نشان میدهند اختلال حاضر ناشی از اثرات مستقیم فیزیولوژیک یک بیماری طبی دیگر است.
– اختلال موجود با یک اختلال روانی دیگر بهتر توجیه نمیشود. (مثلا اختلال سازگاری با خلق افسرده که در آن عامل استرسزا یک بیماری طبی وخیم است.)
– اختلال موجود صرفا محدود به دوره دلیریوم نبوده است.
– اختلال حاضر از نظر بالینی موجب ناراحتی قابل توجه یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه های
مهم کارکردی فرد شده است.
سبب شناسی (یعنی ارتباط علیتی یک بیماری طبی دیگر که بر اساس شواهد بالینی به دست آمده است.) متغیر کلیدی اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری طبی دیگر است. فهرست بیماریهای طبی که گفته می شود توانایی القاء افسردگی اساسی را دارند بی پایان است و در این زمینه نقش اصلی در تشخیص گذاری بعدی قضاوت و تصمیم بالین گر نهاده شده است.
سایر اختلالات افسردگی معین :
این طبقه تشخیصی برای مواردی به کار می رود که علایم اختصاصی افسردگی مشاهده میشود که از نظر بالینی موجب ناراحتی چشمگیر یا افت کارکرد اجتماعی شغلی و سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شدهاند
ولی واجد تمام ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات طبقه اختلالات افسردگی نیست. در واقع این طبقه تشخیصی در مواقعی به کار میرود که بالینگر قصد دارد علت خاصی را برای توضیح این که چرا تظاهرات موجود ملاکهای تشخیصی هیچ یک از اختلالات معین افسردگی را برآورده نمیسازند، بیان نماید. برای این کار باید به دنبال ثبت سایر اختلالات افسردگی مشخص علت آن را نیز ذکر نمود.
چند نمونه از تظاهرات علائم که میتوان به عنوان سایر اختلالات معین در نظر گرفت عبارت اند از :
1- افسردگی گذرای راجعه
2- دوره افسردگی کوتاه مدت (چهار تا سیزده روز)
3- حملات افسردگی با علائم ناقص
اختلال افسردگی نامعین :
این طبقه تشخیصی برای مواردی به کار میرود که علائم اختصاصی افسردگی از نظر بالینی موجب ناراحتی شدید یا افت کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه های کارکردی فرد شده و هیچ گاه واجد تمام ملاکهای تشخیص هیچ یک از اختلالات افسردگی طبقه های تشخیصی اختلالات افسردگی نبوده است. در واقع این طبقه تشخیصی مواقعی به کار میرود که بالینگر قصد ندارد دلیل خاصی برای این که چرا علائم موجود ملاکهای تشخیصی هیچ اختلال افسردگی مشخصی را برآورده نمیسازد مطرح نماید و شامل مواردی که اطلاعات موجود برای اتخاذ یک تشخیص مشخص کافی نیستند نیز میشود.
مشخصه های اختلالات افسردگی :
همراه ناراحتی اضطرابی : وجود ناراحتی اضطرابی در اکثر روزهای دوره افسردگی اساسی یا اختلال افسردگی مداوم.
با ویژگیهای مختلط : حداقل سه مورد از علائم مانیا / هیپومانیا در تمام روزهای دورهی افسردگی اساسی.
همراه ویژگیهای ملانکولیک : یکی از علائم زیر در حین شدیدترین حمله ی دوره جاری :
– فقدان لذت در تمام یا تقریبا تمام فعالیتها
– فقدان واکنش به محرکهای لذتبخش عادی
وجود سه یا چند مورد از علائم زیر :
– احساس دلمردگی عمیق، یاس و یا ترشرویی یا به اصطلاح خلق تهی.
– معمولا صبح ها افسردگی شدیدتر است.
– از خواب برخاستن زودتر از موعد مقرر (سحرخیزی، یعنی دو ساعت زودتر از همیشه)
– سرآسیمگی یا کندی روانی – حرکتی چشمگیر
– بی اشتهایی فوق العاده یا کاهش وزن
– احساس گناه مفرط یا نامتناسب
با ویژگیهای آتیپیک : این مشخصه در مواقعی به کار میرود که علائم زیر به شکل قابل توجهی در اکثر روزهای دورهی جاری یا آخرین دوره افسردگی اساسی یا اختلال افسردگی مداوم وجود داشته باشند.
– واکنش پذیری خلق (یعنی شادابی خلق در واکنش به اتفاقات مثبت واقعی یا محتمل)
– دو یا چند مورد از علائم زیر :
افزایش وزن یا اشتهای قابل ملاحظه، پرخوابی، فلج سربی ( یعنی احساس سنگینی و خشکی در دستها یا
پاها)، الگوی پایدار حساسیت به طرد شدن در روابط بین فردی، در یک دوره واحد ملاکهای تشخیصی با ویژگیهای ملانکولیک یا کاتاتونیا وجود ندارد.
با ویژگیهای روانپریشی هماهنگ با خلق یا ناهماهنگ با خلق
همراه کاتاتونیا
با شروع پیرازایمانی : در خلال بارداری یا پس از زایمان
با الگوی فصلی : ارتباط حملات افسردگی اساسی با موسم خاصی از سال (مثلا پاییز یا زمستان ).
(رضاعی و همکاران، 1393).
شیوع :
افسردگی یکی از شایعترین اختلالهای روانپزشکی است، به طوری که حدود 15 تا 20 درصد از افراد جامعه، عوارض و علائم آن را تجربه کرده اند(گلبرگ و همکاران، 1399).
افسردگی در کودکان و نوجوانان :
فوبیای اجتماعی و چسبیدن افراطی به والدین ممکن است از علائم افسردگی در کودکان باشد.
عملکرد تحصیلی ضعیف، سوء مصرف مواد، رفتار ضد اجتماعی، بی بند و باری جنسی، غیبت غیرموجه از مدرسه و فرار از خانه میتوانند از علائم افسردگی در نوجوانان باشند.
افسردگی در سالمندان :
افسردگی در سالمندان بیشتر از افسردگی در کل جمعیت است. مطالعات مختلف نشان داده اند که نرخ شیوع چیزی بین 25 تا 50 درصد است.
سبب شناسی :
علت اساسی اختلالات خلقی نامعلوم است. عوامل علی را میتوان به سه گروه تقسیم کرد : عوامل بیولوژیک، عوامل ژنتیک و عوامل روانی- اجتماعی. با این حال، این سه گروه ممکن است با هم تعامل کنند. برای مثال، عوامل روانی- اجتماعی میتوانند در عوامل بیولوژیک تاثیر بگذارند. عوامل بیولوژیک و روانی- اجتماعی میتوانند در بیان ژنتیک تاثیر بگذارند؛ و عوامل بیولوژیک و ژنتیک میتوانند در پاسخ فرد به عوامل روانی- اجتماعی تاثیر بگذارند.
درمان :
دارو درمانی، روان درمانی، درمان با تحریک عصب واگ، تحریک مغناطیسی ترا- مغزی مکرر یا rTMS
، محرومیت از خواب، نور درمانی از درمان های موثر در اختلالات افسردگی می باشند.
منابع :
– راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی(ویرایش پنجم)، رضاعی و همکاران (1393).
– مروری بر تعریف، توصیف و ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی بر اساس ویرایش پنجم راهنمای آماری و تشخیصی اختلالهای روانی، گلبرگ و همکاران (1399).
– خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک، بنجامین سادوک، ویرجینیا سادوک و پدرو روئیز، ترجمه : گنجی.