فراموش کردن اینکه کدام بخش از وجودمان متعلق به خودمان است و کدامیک تنها واکنشی در برابر رنجهاست، یکی از چالشبرانگیزترین ابعاد تجربهی تروما است. این سردرگمی زمانی عمیقتر میشود که تروما در دوران کودکی، یعنی زمانی که مغز ما در حال رشد و شکلگیری بود، رخ داده باشد. در این دوران، ما به جای کشف خود واقعی، در حال یادگیری مکانیسمهای بقا بودهایم؛ یادگیری اینکه چگونه باید رفتار کنیم تا احساس امنیت و تعلق خاطر داشته باشیم.
رشد در سایهی تروما: وقتی شخصیت، یک سپر دفاعی میشود
هنگامی که تروما در دوران کودکی رخ میدهد، اغلب ریشه در روابط ما با مراقبان اصلیمان دارد. این تجربیات میتوانند شامل موارد زیر باشند:
نادیده گرفته شدن احساسات: والدینی که هیجانات ما را بیارزش میدانستند یا به آنها بیتوجهی میکردند.
عشق مشروط: ابراز محبت تنها در ازای رفتارهای خاص و مطلوب.
رها شدن در برابر هیجانات بزرگ: تنها ماندن در برابر احساسات شدید و حل مشکلات به صورت فردی.
تحمیل مسئولیت: انداختن بار عاطفی و مسئولیت خلقوخوی والدین بر دوش کودک.
این تجربیات به جای اینکه به رشد یک شخصیت یکپارچه کمک کنند، منجر به شکلگیری واکنشهای دفاعی میشوند که به اشتباه به عنوان ویژگیهای شخصیتی پذیرفته میشوند. در نتیجه، فرد در بزرگسالی با سؤالات بنیادین زیر مواجه میشود:
آیا من واقعاً انعطافپذیر و سازگار هستم، یا فقط یاد گرفتهام نیازهایم را سرکوب کنم تا با احساس گناه یا درگیری مواجه نشوم؟
آیا من ذاتاً یک فرد مستقل هستم، یا صرفاً از وابستگی به دیگران دست کشیدهام چون بارها و بارها از آنها دلسرد شدهام؟
آیا من به طور طبیعی آرام و کمحرف هستم، یا سکوت را به عنوان راهی برای حفظ صلح و آرامش یاد گرفتهام؟
آیا من کمالگرا هستم، یا ترس از اشتباهات و احساس ناکافی بودن مرا به سمت انجام بینقص کارها سوق داده است؟
این تردیدها بخش اصلی درمانی است که به افراد کمک میکند تا از سایهی تروما خارج شوند.
فرآیند التیام: کشف خود واقعی
درمان تروما یک فرآیند پیچیده و اغلب طاقتفرساست. همانطور که در رواندرمانی به آن پرداخته میشود، التیام یافتن به معنای از دست دادن هویتی است که حول محور درد و رنج ساخته شده است. این فرآیند دربارهی تبدیل شدن به یک فرد کاملاً جدید نیست، بلکه دربارهی رونمایی از بخشهای واقعی وجود است که در طول سالها سرکوب، پنهان یا فراموش شدهاند.
هدف اصلی، یادگیری این است که چگونه با زخمهای گذشته و از یک جایگاه اصیل و حقیقی، به زندگی ادامه دهیم. اولین گام برای رسیدن به این هدف، تشخیص تفاوت میان احساس آزادی و احساس کنترل است:
شخصیت واقعی: زمانی که یک ویژگی بخشی از شخصیت واقعی ما باشد، معمولاً با احساس طبیعی بودن، راحتی و یکپارچگی همراه است. این ویژگی “جور در میآید” و به ما احساس خوبی از بودن میدهد.
واکنش ترومایی: در مقابل، رفتارهایی که از تروما سرچشمه میگیرند، اغلب با قوانین، فشار، اجبار و ترس همراه هستند. این رفتارها بر اساس “چیزی که من میخواهم” شکل نمیگیرند، بلکه بر اساس “کاری که مجبور به انجامش هستم” تا از طرد شدن، آسیب دیدن یا سوءتفاهم جلوگیری کنم، ایجاد میشوند.
گامهای عملی برای تمایز هویت و واکنش
برای اینکه بتوانید این دو را از هم تشخیص دهید، روی الگوهای رفتاری خود که بیشتر شبیه به عادت هستند تا انتخاب آگاهانه، تأمل کنید. از خودتان سؤالات زیر را بپرسید:
اولین بار چه زمانی این رفتار را شروع کردم؟
در آن زمان میخواستم از چه کسی محافظت کنم یا چه کسی را راضی نگه دارم؟
آیا امروز هم واقعاً به این الگو یا رفتار احتیاج دارم؟
به یاد داشته باشید، یک ویژگی شخصیتی با این تفکر همراه است: “این حسی مثل من دارد.” در مقابل، یک واکنش ترومایی با این تفکر همراه است: “این فقط مرا از آسیب دیدن محافظت میکند.”
این فرآیند خودشناسی نه تنها به التیام دردهای گذشته کمک میکند، بلکه راه را برای زندگی با هویت اصیل و حقیقی خود هموار میسازد. آیا شما آمادهی کشف بخشهای پنهان وجود خود هستید؟

رسالت ما در مجموعه ی دکتر پورنامداری، ارائه خدمات روانشناسی و رواندرمانی با رعایت استانداردها و اهمیت بالاترین سطح سلامتی مراجعهکنندگان عزیز است. تیم ما از پزشکان و متخصصین با تجربه، با بهرهگیری از جدیدترین روشهای علمی، و تکنولوژی روز همچون آر تی ام اس برای دستیابی به این هدف تشکیل شده است. انتخاب روانشناس خوب، بهترین متخصصین و مشاوران با توجه به نیازهای شما جزو اصول ماست