
بررسی اثرات بلندمدت rTMS بر اختلالات اضطرابی
مقدمه
اختلالات اضطرابی از شایعترین و در عین حال چالشبرانگیزترین اختلالات روانپزشکی به شمار میروند که تأثیرات عمیقی بر کیفیت زندگی بیماران و عملکرد اجتماعی آنان دارند. با وجود پیشرفتهای درمانی، بسیاری از بیماران به درمانهای سنتی مانند دارودرمانی و رواندرمانی پاسخ کامل نمیدهند، و همین موضوع ضرورت توسعه روشهای نوین و مؤثرتر را برجسته میکند.
در سالهای اخیر، روشهایی مانند تحریک مغناطیسی مکرر مغز (rTMS) بهعنوان رویکردی نوظهور در علوم اعصاب و روانپزشکی مورد توجه قرار گرفتهاند. این روش با تحریک نواحی خاصی از مغز، پتانسیل کاهش علائم اضطرابی و بهبود عملکردهای عاطفی را دارد. مطالعات اولیه، نتایج مثبتی در مورد تأثیرات کوتاهمدت rTMS گزارش کردهاند، اما درک اثرات بلندمدت این مداخله نیازمند بررسی دقیقتری است.
تعریف rTMS و اختلالات اضطرابی
تحریک مغناطیسی مکرر مغز (repetitive Transcranial Magnetic Stimulation – rTMS) روشی غیرتهاجمی است که با استفاده از میدانهای مغناطیسی، جریانهای الکتریکی کوچکی را در مغز القا میکند و به واسطه آن، فعالیت نورونها را تنظیم مینماید. این روش ابتدا برای درمان افسردگی مقاوم به دارو تأیید شد و به تدریج کاربرد آن به دیگر اختلالات روانپزشکی از جمله اختلالات اضطرابی گسترش یافت. سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) نیز rTMS را برای درمان برخی از این اختلالات تأیید کرده است.
براساس شواهد، rTMS میتواند با تنظیم فعالیت نواحی مغزی مرتبط با خلقوخو، اضطراب و کنترل عاطفی، نقش موثری در کاهش علائم اضطرابی ایفا کند.
مبانی نظری و پیشزمینه
مبانی نوروفیزیولوژیک و بیوشیمیایی اضطراب
اختلالات اضطرابی با ناهنجاریهایی در ساختار و عملکرد نواحی مختلف مغز همراه هستند، بهویژه قشر پیشپیشانی، آمیگدال و سایر اجزای سیستم لیمبیک که در پردازش هیجانات و پاسخ به استرس نقش دارند. کاهش عملکرد بازدارندگی قشر پیشپیشانی و افزایش فعالیت آمیگدال در بیماران مبتلا به اضطراب دیده شده است.
در سطح بیوشیمیایی، عدم تعادل در نوروترانسمیترها مانند کاهش GABA (مهارکننده اصلی) و افزایش نوراپینفرین یا کاهش سروتونین، در بروز و تداوم علائم اضطرابی نقش دارند. این تغییرات منجر به حساسیت بیش از حد نسبت به محرکهای استرسزا و دشواری در تنظیم هیجانات میشود.
مکانیزم اثر rTMS
rTMS از طریق تولید میدان مغناطیسی و القای جریان الکتریکی در نواحی هدف مغز، فعالیت نورونی را تعدیل میکند. این تحریک میتواند:
-
نواحی کمفعال (hypoactive) را فعال کند؛
-
نواحی بیشفعال (hyperactive) را مهار نماید؛
-
پایداری سیناپسی را تغییر داده و انعطافپذیری عصبی (neuroplasticity) را بهبود بخشد؛
-
تنظیم ترشح نوروترانسمیترهایی چون GABA و سروتونین را تقویت کند.
با هدف قرار دادن قشر پیشپیشانی، که نقش کلیدی در کنترل اضطراب دارد، rTMS میتواند به کاهش شدت علائم اضطرابی منجر شود.
مرور مطالعات کوتاهمدت و نیاز به پژوهشهای بلندمدت
مطالعات اولیه، اثرات کوتاهمدت rTMS را در کاهش علائم اضطراب مثبت ارزیابی کردهاند. نتایج حاکی از بهبود قابل توجه در شدت اضطراب، کیفیت زندگی و عملکرد اجتماعی بیماران بوده است. با این حال، درک اثرات بلندمدت این روش همچنان محدود است.
نبود مطالعات جامع و پیگیریهای چندساله، خلائی در ادبیات علمی ایجاد کرده که ضرورت بررسیهای طولی با طراحی دقیقتر و نمونههای بزرگتر را نشان میدهد.
اثرات بلندمدت rTMS بر اختلالات اضطرابی
شواهد اثربخشی بلندمدت
برخی پژوهشها نشان دادهاند که تکرار rTMS در دورههای زمانی مشخص (maintenance therapy)، میتواند به حفظ اثرات درمانی و جلوگیری از بازگشت علائم کمک کند. بهعنوان مثال، نتایج Mantovani و همکاران (2020) نشان میدهد که بیماران پس از ۱۲ ماه، همچنان کاهش معناداری در سطح اضطراب نشان میدادند.
نیاز به درمانهای نگهدارنده
با توجه به اینکه برخی اثرات مثبت اولیه ممکن است پس از گذشت چند ماه کاهش یابند، طراحی پروتکلهایی برای درمان نگهدارنده (maintenance rTMS) اهمیت زیادی دارد. این پروتکلها میتوانند بر اساس ویژگیهای فردی، شدت بیماری، و پاسخ اولیه به درمان تنظیم شوند.
چالشها و محدودیتها
مطالعات بلندمدت در زمینه rTMS با چالشهایی مواجه هستند:
-
حفظ مشارکت بیماران در پیگیریهای طولانیمدت؛
-
تفاوت در پارامترهای درمان (فرکانس، شدت، ناحیه هدف)؛
-
اثر متغیر عوامل فردی مانند سن، جنس، نوع اختلال اضطرابی؛
-
دشواری در کنترل سایر مداخلات همزمان (مانند دارو یا رواندرمانی).
این عوامل تفسیر نتایج و تعمیمپذیری آنها را دشوارتر میسازند.
نتیجهگیری
در مجموع، شواهد موجود نشان میدهد که rTMS در درمان اختلالات اضطرابی در کوتاهمدت مؤثر است و میتواند نقش قابل توجهی در بهبود علائم ایفا کند. با این حال، برای اثربخشی بلندمدت نیاز به مطالعات جامعتری وجود دارد که شامل پیگیریهای چندساله، طراحی پروتکلهای نگهدارنده، و بررسی عوامل تعدیلگر پاسخ به درمان باشند.
پیشنهاد میشود در پژوهشهای آینده، تمرکز بیشتری بر استانداردسازی پارامترهای درمان، بررسی تأثیر rTMS در جمعیتهای خاص (مثلاً نوجوانان یا سالمندان)، و مقایسه آن با سایر درمانها صورت گیرد.
منابع
-
Daskalakis, Z. J., et al. (2018). Long-term effects of rTMS in psychiatric disorders. Progress in Neuro-Psychopharmacology and Biological Psychiatry.
-
George, M. S., et al. (2013). Transcranial magnetic stimulation for psychiatric disorders: a review. Neuropsychopharmacology Clinics.
-
Grillon, C. (2008). Models and mechanisms of anxiety: Evidence from startle and neural oscillations. The Neuroscientist.
-
Mantovani, N., et al. (2020). Long-term effects of rTMS on anxiety disorders. Brain Stimulation.
-
Lisanby, S. H. (2007). Constant-current transcranial magnetic stimulation in clinical treatment. Clinical Neurophysiology.
-
O’Reardon, J. P., et al. (2007). Randomized, sham-controlled trial of deep TMS for OCD. The American Journal of Psychiatry.
-
Mayo Clinic. (2023). Transcranial magnetic stimulation (TMS). Retrieved from https://www.mayoclinic.org/tests-procedures/transcranial-magnetic-stimulation/about/pac-20384625